در کلیسا به دلبری ترسا(27)
به عبارت دیگر، پاپ به همان بخشی از سخن ابن حزم به نقل از ارنالدز استناد کرده است که موافق سخن امپراتور تلقی می شود. سخن امپراتور مبناست، نظریه ابن حزم تاییدیه ای بر آن سخن به شمار می آید. در این جا، چنان که اشاره کردم دو اشکال جدی به داوری پاپ وارد است: اولا همه سخن ابن حزم این نیست که خداوند التزامی به کلام خود و عقل ندارد. ابن حزم باور دارد که خداوند، بر خلاف عقل، اراده اش اعمال نمی شود.البته نه ابن حزم و نه پاپ وارد این مقوله نشده اند که چه نسبتی میان عقل و اراده خداوند وجود دارد.وجه تمایز عقل و اراده کدام است؟ آیا اساسا اراده خداوند می تواند غیر معقول باشد؟ کدام عقل را به عنوان معیار و محک سنجش در نظر می گیریم؟
نکته دوم : اساسا ابن حزم نمی تواند شخص مناسبی برای استناد و استدلال پاپ باشد.
به این سخن ابن حزم توجه کنید:"هر کس بگوید که در چیزی از اسلام، باطنی غیر ظاهر، یافت می شود که هر سیاه پوست و سفیدپوستی آن را می شناسد، کافر و کشتنی است و این گفته خداوند است که: بر فرستاده ماست که پیامش را آشکارا برساند(مائده/92) تا اینکه آنچه را بر آنان نازل شده است بر ایشان آشکار سازی(نحل/44) هر که با این گفته ها مخالفت کند قرآن را تکذیب کرده است.(المحلی7/318؛ دائره المعارف بزرگ اسلامی؛ج3ص352، مقاله ابن حزم نوشته دکتر شرف الدین خراسانی)
نکته مهم دیگری که در این باره می توان گفت این است که پیش از نگارش تهافت الفلاسفه غزالی و تکفیر فیلسوفانی مثل ابن سینا و فارابی، ابن حزم رساله ای در نقد یعقوب ابن اسحاق کندی نوشت و کندی را گمراه دانست.این رساله در مجموعه چهار جلدی رسائل ابن حزم که توسط احسان عباس منتشر شده است و جود دارد.
در میان این بحث کلامی، اجازه دهید نکته ای تاریخی را مطرح کنم. یکی از خواندنی ترین کتاب ها در میان مردم، به ویژه در بین روستاییان، کتاب امیر ارسلان نامدار بوده و هست.در زمستان ها در شب های دراز، در شب یلدا-یلدا به معنی شب میلاد مسیح هم هست- امیر ارسلان خوانده می شد.کسی هم در صحت مطالب تردید نمی کرد.در واقع یک متن افسانه ای درست به مثابه یک متن تاریخی مستند تلقی می شد.در این کتاب مسلمانان مثل شمس وزیر یا امیر ارسلان در حکومت مسیحیان نفوذ می کنند تا آن حکومت ها را براندازند. بحث طولانی در این کتاب در باره کشتار کشیشان توسط امیر ارسلان و یا دزدیدن خاج (صلیب) طلای صد منی توسط او و نقش خواجه طاووس و خواجه کاووس و...نوکران پطرس شاه فرنگی است که در نهان مسلمانند و در ظاهر از پطرس شاه تبعیت می کنند، امیر ارسلان هر چه کشیش و رهبان در کلیسا ها می بیند می کشد!
" داخل کلیسا شدند؛ قدری گردش کردند، خاج ها و بتهای طلا و صورت های قیمتی دید فرمود همه را غارت کردند و کشیشان و برهمنان همه را کشت و کلیسا را با خاک یکسان کرد..." گفتگوی امیر ارسلان با پاپ اعظم هم بسیار خواندنی است! استناد پاپ اعظم زمانه ما به ابن حزم، مثل این است که کسی به عنوان متن تاریخی به امیر ارسلان استناد کند.
گاهی این پرسش در ذهنم خلجان می کند که چرا این بعد اندیشه اسلامی مورد توجه اسلام شناسان غربی قرار گرفته است. از یک سو تاکید بر متون عرفانی و از سوی دیگر پژوهش در باره متفکران ظاهری و در مجموع اسلام را به عنوان پدیده ای مغایر با عقل معرفی می کنند. سخن پاپ از این زاویه سخن تازه ای نبود، تازگی اش این بود که ایشان درمقطع زمانی حساسی این بحث را مطرح کرد.
بنیاد سخن پاپ همین بود تلفیق سخن امپراتور با سخن ابن حزم و این استنتاج که خدای اسلام و مسلمانان معقول رفتار نمی کند و نسبت به کلام خویش و عقل ملتزم نیست.
جهاد در اسلام که پاپ آن را با عنوان "جنگ مقدس" مطرح می کند، خشونت است و محکوم، حاصل خشونت هم شرارت و امور غیر انسانی است و خدایی که به جنگ مقدس فرمان دهد، بر خلاف ذات خود عمل کرده است. به عبارت دیگر پاپ می خواهد بگوید مشکل از چگونگی باور به خداوند و مختصات خداوند در اسلام است.
جوهر اسلام یک خدای غیر معقول و جوهر مسیحیت خدای معقول است.حیرت انگیزاست که پاپ گمان می کند مشکل فقط در نقل قول امپراتور بوده است.این داوری در باره گوهر و اساس اسلام، گرچه آن تندی وتیزی سخن امپراتور را ندارد، اما از آن سخن محتوایی تند تر دارد.شاید وقتی حضرت پاپ می گوید سخن او را مسلمانان درست و سریع در نیافته اند، از این روست که دیده است کمتر مسلمانان به بحث اصلی او اشاره کرده اند.
پاپ پس از این مقدمات که در واقع جهت گیری سخنرانی او را نشان می دهد و بنیان سخن ساخته شده است ؛ در پاراگراف پنجم می کوشد ارتباطی میان فلسفه یونان و ایمان مسیحی برقرار کند.برای این ارتباط پاپ سه مستند قابل توجه دارد:
اول:آیه نخست کتاب مقدس و نیز آیه نخست انجیل یوحنا
دوم:رویای پولس رسول و سفر او به مقدونیه( اعمال رسولان باب 16 آیات 6تا 10)
سوم:این مضمون که رفتار غیرعقلایی بر خلاف ذات خداوند است، یک ایده یونانی است که هماهنگی ژرفی با ایمان مسیحی دارد.مفهوم کلمه در یونان وخداوند در کتاب مقدس،مضمونی که توسط امپراتور هم به کار برده شده است.لوگوس، لوگوس هم به معنی کلمه وهم به معنی عقل، عقل خلاق، خود بنیاد وخویشتن آگاه است.بر اساس کلمه می توانیم تمامی پیچیدگی ها و راز و رمزهای کتاب مقدس را درک کنیم.چنان که راوی انجیل می گوید، کلمه خداست.
پاپ باور دارد که رویای پولس رسول، تفسیرش این است که این رویا به مثابه ارتباط ذاتی بین ایمان به روایت کتاب مقدس و پرسشگری عقل یونانی تلقی می شود.
گویی پاپ برای عقلانی نشان دادن اندیشه و باور مسیحی به این نتیجه رسیده است که بدون یاری از اندیشه عقلانی و پرسشگرانه یونانی نمی توان به چنان نتیجه ای رسید. از سوی دیگر نمی خواهد به گونه ای سخن بگوید که اندیشه یونانی امری خارج از مسیحیت تلقی شود. تفسیر کلمه و لوگوس یونانی کلید جادویی ست که به تعبیر پاپ این کلید می تواند قفل های گونه گونی را بگشاید و از بسیاری مفاهیم پیچیده در کتاب مقدس راز گشایی کند.آیا چنین استنباطی در مسیحیت سابقه دار و پذیرفته است؟ کلید جادویی لوگوس و کلمه واقعا چنین ظرفیت و توانی را داراست؟ در اسلام نسبت بین عقل و خداوند چیست؟ آیا ما هم نیازمند این گونه وامگیری از فلسفه هستیم؟برای معقول نشان دادن ایمان مسیحی پاپ از عقل یونانی استفاده می کند.نسبت بین ایمان عقل در واقع پلی ست بین کتاب مقدس و فلسفه یونانی.
ادامه دارد
سیدعطاءالله مهاجرانی
http://www.kelisa-masjed.blogfa.com
بازدید دیروز: 96
کل بازدید :376055
این وبلاگ بر آن است تا در فضایی آرام ، عقلانی و منطقی به مناظره و گفتگو با برادران و خواهران مسیحی جویای حق و حقیقت بپردازد.
تاریخ مسیحیت [176]
پاسخ به سؤالات شما در مورد اسلام [137]
جنگ های صلیبی [129]
مصنف واقعى اسفار پنجگانه [116]
مسجد و کلیسا [189]
راه مسیح [122]
گفتمانهای مسلمانان و مسیحیان [426]
اخبار مسجد و کلیسا [182]
پاسخ به سؤالات شما در مورد مسیحیت [283]
رهیافتگان [246]
مسیحیت و اسلام [263]
واتیکان دنیای اسلام و غرب [196]
گفتگوهای من و مسیحیان [345]
مسجد و کلیسا(بلاگفا) [267]
[آرشیو(15)]
پاسخ به سؤالات شما در مورد اسلام
اخبار مسجد و کلیسا
رهیافتگان
در کلیسا به دلبری ترسا
واتیکان دنیای اسلام و:غرب
جنگ های صلیبی
یادداشت ها و مقالات مرتبط
تاریخ مسیحیت
آشنایی با ادیان بزرگ/مسیحیت
بهار 1387
زمستان 1386